Tuesday 10 November 2009

سرنوشت هم انديشان نظام هاي ديكتاتوري

در همان ابتدا ، خميني با بيان اينكه ايران حكومتي جمهوري با مباني اسلامي خواهد داشت با فريب دنيا وارد عرصه سياسي شد و با بوجود اوردن اصل ولايت فقيه كه روز به روز بر اختيارات نامحدودش اضافه مي شود و اسلامي كردن حكومت ، مردم را نيز فريب داد تا جائي كه در نظام من در اوردي امروز نه جائي براي مردم باقي مانده نه جائي براي دوستان ديروز.
نظام ديكتاتوري فعلي ايران نه جوابگوي اعتراضات مردمي است نه قدرتي براي مقابله با مخالفان خارجي ، بلكه هر دو را با چوب بي اعتمادي از خود دور مي كند و نه تنها براي بوجود اوردن يك جامعه معمولي هيچ برنامه عملي ندارد بلكه هيچگونه راه فراري براي برون رفت از بحران بوجود امده امروز ارائه نمي كند و هر چه بيشتر در باتلاق فروپاشي دست و پا مي زند .
رهبران ايران بايد بپذيرند كه الگوي حكومتي آنها نه تنها پاسخ گوئي نياز جامعه ي ايران نيست بلكه مشكل اقرين بوده و در هيچ سيستم و جامعه ي ديگري نيز بدين شكل كاربرد نخواهد داشت و به حاي صادر كردن انقلاب و ايدئولوژي هايشان به فكر ترميم و اصلاح ان باشند و به جاي مجبور كردن مردم در قبول سرنوشتي كه انها برايشان ترسيم مي كنند خود را با مردم و خواسته هاي آنها همسو كنند تا سرنوشت ديگر هم انديشان نظام هاي ديكتاتوري تاريخ مبتلا نشوند.

3 comments:

Anonymous said...

ایرادات و نواقص جمهوری اسلامی‌ به دلیل نبودن افراد تحصیل کرده و با تجربه مملکت داری در نطفه اولیه این انقلاب است و به نظر به جز با اصلاحات فراوان قابل حل نیست!

جلف said...

کار از اصلاحات نگذره خوبه هر چقدر فشار روی مردم بیشتر بشه مردم رادیکالتر میشن اصلاحات برای حکومتهای سرکوبگر همیشه جواب نداده (چین رو بخاطر اقتصادش فاکتور بگیرید)

محسن said...

به نظر میاد این پایه و اساس این حکومت و ارکان سازندش نه ارج و قرب دادن به اسلام و نه به وجود آوردن یه مدینه ی فاضله باشه,تنها برداشتی که میشه داشت اینه که توی هر زمان و مکانی هر جا امکانش وجود داشت بتونن به چپاولشون برسن و بس