Saturday, 19 September 2009

خون يك سبز وقتي چكيد

حس غريب و ناشناس
روئيده در وجود من
.
جوانه اي سبز و ظريف
ريشه داره تا بيكران
.
برگاي تازه رو ببين
هر لحظه هي زياد مي شن
.
اگر يكي لگد بشه
هزار تا جاش سبز مي شن
.
خون يك سبز وقتي چكيد
دونه هائي كه خواب بودن
.
براي خونخواهي اون
به سادگي بيدار شدن
.
وقتي كه با جهد رياد
سر از زمين در كشيدند
.
از ديدن ميليونها سبز
در جاي خود ميخكوب شدند
.
اميدشون به خورشيده
دستا همه رو به خدا
.
دشت سياه سبز ميشه
بزودي با همت ما

No comments: